از نظر اسلام و قرآن ارزش و کرامت انسانى در گرو ایمان و اعتقاد صحیح و عمل نیک است و در این جهت فرقى بین زن و مرد نیست. آیات قرآن بر یکسانى زن و مرد در حرمت و کرامت انسانى و دستیابى به «حیات طیبه» و ورود در بهشت رضوان الهى تصریح دارد1.
ام البنین (علیها السلام) نمونه بارز از چنین زنان نیکو سیرتی است که از مکتب اولیای الهی کرامت های انسانی را در حد اعلای خود درک نمودهاند. این بانوى مکرّمه فاطمه دختر «حزام بن خالد» بود، و «حزام» از خاندان با شرافت و جلیلالقدر عرب محسوب مىشد.
ایشان از زنان فداکار و با ایمان تاریخ است، کنیه ایشان «ام البنین» مىباشد2. ام البنین از زنان با فضیلت و عارف به حقّ اهل بیت (علیهم السلام) بود3. این بانویی بزرگوار ، پس از شهادت حضرت فاطمه (علیها السلام) به پیشنهاد عقیل به همسری امیرالمؤمنین (علیه السلام) برگزیده گردید، چرا که آن حضرت از عقیل خواستار همسرى از تبار دلاوران نام آور شده بود، تا فرزندى دلیر و شجاع براى او آورد و عقیل، امُ البنین را به آن حضرت پیشنهاد نموده بود.
ثمره این ازدواج چهار فرزند به نامهاى عباس، عبداللَّه، جعفر و عثمان بود4. ام البنین محبّتى خالصانه به اهل بیت داشت و خود را وقف دوستى آنان کرده بود. اهل بیت نیز براى او جایگاهى والا و موقعیتى ارزنده قائل بودند. هر چهار پسر این بانوی با فضیلت در روز عاشورا در راه اسلام شهید شدند، حضرت زینب کبرى (علیها السلام) پس از رسیدن به مدینه نزد ایشان شتافت و شهادت چهار فرزندش را تسلیت گفت و ایشان همچنین در اعیاد براى تسلیت نزد وی مىرفت5.
ام البنین هر روز به همراه نوهاش عبیداللّه بن عباس به بقیع مىرفت و براى چهار فرزند شهیدش به ویژه حضرت ابوالفضل (علیه السلام) به عزادارى و نوحهسرایى مىپرداخت6 و بدین وسیله یاد آن قیام باشکوه را در اذهان زنده نگاه میداشت.
منم که سایه نشین و جود مولایم
کنیز خانه غم ؛ خاک پای زهرایم
منم که خانـــه به دوش غــم علی
منم که همقدم محنت ولی هستم
منم که شاهد زخم شکسته ابرویم
انیس گریه به یاس شکسته پهلویم
منم که در همه جا در تب حسن بودم
منم که شاهد خون لب حسن بودم
منم که جلوه حق را به عین می دیدم
خدای را به جمال حسین می دیددم
منم که بوده دلم صبح و شام با زینب
منم میان همه ؛ هم کلام با زینب
منم که سوگ گلستان و باغبان دارم
به سینه زخم غم کربلائیان دارم
منم که ظهر عطش را نمی برم از یاد
چهار لاله بی سر ز من به خاک افتاد
منم که مادر عشق و امید و احساسم
فدای یک سر موی حسین عباسم