مُهر عشقت به جبین عاشقان/ای امام پنجمین عاشقان
به لبم کوثر زمزمه تویی/یوسف علی و فاطمه تویی
خاک درگه تو حلم و منزلت/طفل مکتب تو علم و معرفت
آسمان ذرّه ای از عنایتت/کهکشان پرتوی از کرامتت
مثل اجداد خودت،مکرّمی/جلوه ی قدسی اسم اعظمی
قمر سپهر شرع و دین تویی/پسر سیّد ِ ساجدین تویی
نور مهر آسمان پیش تو هیچ/دانش کلّ جهان پیش تو هیچ
بده بر ما ز عطای ذولجلال/علم و تقوی و شرافت و کمال
کن دعا که با صفا شویم همه/عامل دین خدا شویم همه
بنده ی خدا شدن حاجت ماست/زینت شما شدن حاجت ماست
حرف من ذکر دل و جان همه است/هدفم جلب رضای فاطمه استپیشوای پنجم حضرت امام محمدباقر(ع)
امام ابو جعفر،باقر العلوم،پنجمین پیشوای ما،جمعهی نخستین روز ماه رجب سال پنجاه و هفت هجری در شهر مدینه چشم به جهان گشود. (1) او را«محمد»نامیدند و«ابو جعفر»کنیه و«باقر العلوم»یعنی«شکافندهی دانشها»لقب آن گرامی است. به هنگام تولد هالهیی از شکوه و عظمت نوزاد اهل بیت را فرا گرفته بود،و همچون دیگر امامان پاک و پاکیزه به دنیا آمد.
امام باقر (علیه السّلام) از دو سو-پدر و مادر-نسبتبه پیامبر و حضرت علی و زهرا علیهم السلام میرساند، زیرا پدر او امام زین العابدین فرزند امام حسین،و مادر او بانوی گرامی«ام عبد الله» (2) دختر امام مجتبی علیهم السلام است.
عظمت امام باقر (علیه السّلام) زبانزد خاص و عام بود،هر جا سخناز والایی هاشمیان و علویان و فاطمیان به میان میآمد او را یگانه وارث آنهمه قداست و شجاعت و بزرگواری میشناختند و هاشمی و علوی و فاطمیش میخواندند.
راستگوترین لهجهها و جذابترین چهرهها و بخشندهترین انسانها برخی از ویژگیهای امام باقر علیه السلام است.
گوشهیی از شرافت و بزرگواری آن گرامی را در گزارش زیر میخوانیم:
پیامبر (علیه السّلام) به یکی از یاران پارسای خود«جابر بن عبد الله انصاری»فرمود.ای جابر!تو زنده میمانی و فرزندم«محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابیطالب»را که نامش در تورات«باقر»است در مییابی،بدانهنگام سلام مرا بدو برسان.
پیامبر در گذشت و جابر عمری دراز یافت-و بعدها روزی به خانهی امام زین العابدین آمد و امام باقر را که کودکی خرد سال بود دید،به او گفت:پیش بیا...امام باقر (علیه السّلام) آمد.
گفت:برو...
امام باز گشت.جابر اندام و راه رفتن او را تماشا کرد و گفت:به خدای کعبه سوگند آیینهی تمام نمای پیامبر است.آنگاه از امام سجاد پرسید این کودک کیست؟
فرمود:امام پس از من فرزندم«محمد باقر»است.
جابر برخاست و بر پای امام باقر بوسه زد و گفت:فدایتشوم ای فرزند پیامبر (علیه السّلام) ،سلام و درود پدرت پیامبر خدا (علیه السّلام) رابپذیر چه او ترا سلام رسانده است.
دیدگان امام باقر پر از اشگ شد و فرمود:سلام و درود بر پدرم پیامبر خدا باد تا بدان هنگام که آسمانها و زمین پایدارند و بر تو ای جابر که سلام او را به من رساندی.
امام باقر(ع) و نشر فرهنگ شیعی
1. پویایى تلاشهاى علمى امام باقر (علیه السّلام)
با این مقدمه نیکوست نگاهى به تلاشهاى سودمند و کارآمد امام در مسیر پیشبرد اهداف اسلامى و اشاعه فرهنگ ناب علوى انداخته شود.
2. پىریزى تدوین حدیث
او که از رجال و بزرگان تابعین به شمار مىرفت و از اصحاب على (علیه السّلام) شمرده مىشد، به بازگرداندن فدک به اهلبیت (علیهمالسلام) و تدوین حدیث کمربست. امام باقر (علیه السّلام) از این فرصت استثنایى کمال بهرهرا برد و بیان احادیث را آغاز کرد و راویان مختلف از ایشان دهها هزار حدیث نقل کردند. در واقع، امام باقر (علیه السّلام) نماینده مکتب اهلبیت (علیهمالسلام) و نخستین سرو سامان دهنده احادیث تابناک معصومان (علیهمالسلام) بود.
از این رو، بسیارى از محدثان وقت با دیدن تلاشهاى بى دریغ امام، به نگاشتن و نگاهدارى سخنان امام کمر بستند و بدین سبب، بیشتر احادیث اهلبیت (علیهمالسلام)، از امام باقر و امام صادق (علیهمالسلام) است.
3. اصول استنباط احکام فقهى
تمامى دانشمندان شیعى بر این باورند که امام باقر (علیه السّلام)، نخستین کسى بود که این علم را تأسیس کرد و قواعد آن را به وجود آورد وبدین وسیله دروازه اجتهاد را به روى دانشمندان اسلامى گشود. قواعدى را که امام تأسیس کرد به این نامها در بین اصولیین شهرت یافت.
استصحاب، قاعده تجاوز، قاعده فراغ، قاعده نفى ضرر، علاج تعارض بین اخبار و... تمامى این قواعد به همراه اخبارى که از امام در مورد آنها صادر شده است، در کتابهاى اصولى موجود است. به گونهاى که هر یک از این روایات، درون مایه تأسیس قاعدهاى بزرگ در اصول فقه قرار گرفت و آن را مبناى قواعد اصولى قرار دادند.
امام باقر (علیه السّلام) وقتى باب اجتهاد را به روى دانشمندان گشود، عدهاى با اتخاذ برخى شیوههاى نادرست در اجتهاد، مانند «قیاس» و «استحسان» استنباط احکام شرعى را با خطرى جدى روبهرو کردند. آنان با قوانینى این گونه، گاه به مخالفت با نصّ کتاب و سنّت و سیره رسول خدا (صلى الله علیه و آله) برخاستند.
از این دانشمندان، مىتوان از «نعمان بن ثابت» نام برد که به نام «ابو حنیفه» شهرت یافت. او فتاواى عجیب و قیاساتى را وارد کرد و بر پایه گمان و سلیقه خود فتواهایى داد که این فتاوى اکنون در دست است. از دیگر این افراد مىتوان از «سفیان بن سعید بن مسروق» مشهور به «سفیان ثورى» نام برد که برخى نیز او را از اطرافیان امام صادق (علیه السّلام) ذکر کردهاند. از او نیز روایاتى در دست است که دلالت بر کژ اندیشى او دارد. آنان گاه مورد لعن اهلبیت (علیهمالسلام) نیز قرار مىگرفتند.
آنچه اهمیت دارد این است که این گونه برداشتهاى اشتباه و به کارگیرى شیوههاى نادرست در استنباط احکام، همواره مورد ذمّ اهلبیت (علیهمالسلام) بوده و بخشى از تلاشهاى امام باقر (علیه السّلام) را نیز در زمینه مبارزات فرهنگى به خود اختصاص مىداده است. امام براى زدودن این شیوه و به کارگیرى کارکردهاى صحیح اجتهاد به اصحاب وارسته خود مىفرمود: «سنت رسول خدا قیاس بردار نیست. چگونه مىتوان قیاس را ملاک [استنباط حکم] قرار داد، در حالى که بر زن در دوران قاعدگىاش قضاى روزه واجب است، ولى قضاى نماز واجب نیست؟»
4. بازیافت بهرهگیرى صحیح از قرآن
امام باقر (علیه السّلام) در جایگاه بهترین مفسّر قرآن با بازگو کردن تفسیر درست آیات، بسیارى از ابهامها را زدود و مشت مخالفان و سودجویان را باز کرد. او همواره براى به اثبات رسانیدن مدّعاهاى خود از آیات قرآن بهره مىجست و کلام خدا را گواه بر سخن خویش مىگرفت و مىفرمود:
«هر آنچه را مىگویم از من سؤال کنید که در کجاى قرآن آمده تا آیه مربوط به آن را برایتان تلاوت نمایم».
امام به اندازهاى بر آیات قرآن تسلط داشت که «مالک ابن اعین جهنى» شاعر هم عصر امام درباره او سرود:
اگر مردم در صدد جست وجوى علوم قرآن برآیند، باید بدانند که قریش بهترین داناى آن را دارد و اگر امام باقر (علیه السّلام) در علوم قرآنى لب به سخن گشاید، فروع زیادى براى آن ترسیم خواهد نمود...»
شایان ذکر است که امام کتابى در تفسیر قرآن نگاشت که «زیاد بن منذر» و بسیارى از بزرگان چون «ابو بصیر» از آن روایت مىکردند.
5. مرجعیت فقهى
«نزد امام باقر (علیه السّلام) در مسجد پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نشسته بودم که مردى نزد من آمد و سلام کرد و پرسید: کیستى اى بنده خدا؟ گفتم: از کوفیان هستم، چه مىخواهى؟ گفت: آیا ابا جعفر را مىشناسى؟ گفتم: بله، کارت با او چیست؟ گفت: چهل مسئله آماده کردهام و در پى جواب آنم تا بدانم به کدام باید عمل کنم... در این هنگام، امام وارد شد؛ در حالى که جماعتى از اهل خراسان و دیگر استانها همراه وى بودند ودر مورد مسائل حج از امام مىپرسیدند. آن مرد نیز نزدیک امام نشست و پرسشهاى خود را مطرح کرد و پاسخ گرفت».
همچنین، بسیارى از دانشمندان چون «قتادة بن دعامة»، «طاووس یمانى»،«عاصم بن عمر»، هرگاه حضرت را مىدیدند براى پاسخ گرفتن پرسشهاى خود از لحظات بهره مىجستند و در هر حالى از امام سؤال مىکردند. نمونههاى زیادى از این گونه گفت و گوها و پرسش و پاسخها در تاریخ آمده است.
6. رهیافت شناساندن جایگاه امام
«من کنار ابا جعفر (علیه السّلام) در مجلس پر ازدحامى نشسته بودم که پیرمردى عصا زنان وارد مجلس شد. بر آستانه در ایستاد و گفت: درود و رحمت خدا بر تو اى پور پیامبر. امام پاسخ سلامش گفت. سپس رو به حاضران کرد و به آنان نیز سلام نمود. سپس پیش روى امام آمد و گفت: اى پسر فرستاده خدا! مرا نزدیک خود جاى ده که جانم فدایت باد! به خدا سوگند که من شما (اهلبیت) را دوست مىدارم و با هر که شما را دوست بدارد دوستم و به خدا سوگند که این دوستى با شما (اهلبیت) و دوستدارانتان به خاطر مطامع دنیوى نیست. من از دشمنان شما بیزارم و سوگند که دشمنىام با آنان به خاطر گمراهى و زبونىشان است. سوگند که حلال شما را حلال مىدانم و حرامتان را حرام و دستورتان را بر چشم قرار دادهام. فدایت شوم، آیا بر من امیدى [از رستگارى [هست؟ امام به او فرمود: جلوتر بیا. و او را آنقدر به پیش خواند که پهلوى خود نشاند و فرمود: اى پیرمرد! مردى از پدرم على بن الحسین (علیه السّلام) همین را پرسید و پدرم پاسخ داد: آنگاه که از دنیا رخت بر بستى، نزد جدم رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم)، حسن (علیه السّلام) و حسین (علیه السّلام) و فرزندانش وارد مىشوى.
دلت سرور مىیابد، خاطرت آسوده مىگردد، چشمت [به دیدارشان] روشن مىشود و به بهترین گونه نزد پروردگارت حاضر مىشوى و آن گاه که جانت به اینجا رسید - و به گلوى پیرمرد اشاره فرمود - در بالاترین منزلگاه با ما خواهى بود و زندگانى آخرت، روشنى چشمت خواهد شد.
پیرمرد از خرسندى پرسید: چگونه؟ امام باز هم برایش گفت. پیرمرد با شور و اشتیاقى بسیار گفت: اللّه اکبر! آیا به راستى آن گاه که بمیرم نزد پیامبر و خاندانش وارد مىشوم و [از دیدارشان] دیده روشن مىکنم؟ ...
اشک شوق بر رخسار پیرمرد تراوید، زانوانش سست شد، گریهاش بالا گرفت و بر زمین نشست. حاضران نیز با دیدن این عشق بازى اشک شوقشان بیرون تراوید. امام اشک از چشمان پیرمرد پاک کرد. پیرمرد گفت: اى فرزند فرستاده خدا! فدایت گردم دستت را به من بده. دست امام را گرفت بوسید و بر صورت و چشمانش کشید. آن گاه گریبان گشود و دست امام را بر روى قلب خود گذاشت و گفت: سلام خدا بر شما (اهلبیت (علیهمالسلام)) باد و رفت. امام به حاضران رو کرد و فرمود: هر که دوست دارد مردى از اهل بهشت را ببیند به او نگاه کند. راوى مىگوید: هرگز مجلسى را چنین حسرت زده ندیده بودم».
7. نیایش؛ کانون ترویج آموزههاى دینى
در بیشتر ادعیه، جمله صلوات بر محمد و آل محمد (صلّی الله علیه و آله و سلّم) به چشم مىخورد و این در حالى است که دشنام به اهل بیت (علیهمالسلام) به ویژه امیر مؤمنان (علیه السّلام) سکه رایج حکمرانان وقت شده و آیات خدا به دست فراموشى سپرده شده بود. امام باقر (علیه السّلام) در نیایشى براى دریافت خواستههاى خود از خدا، چنین مىفرماید:
«... پروردگارا! تو را به تمامى نامهایت مىخوانم که آنها را خود نامیدى و یا در کتابت فرو فرستادى، و یا آنها را بر برخى از بندگانت فرا آموختى که بر محمد (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و خاندان او درود فرستى و قرآن را بهار قلبم و آن را نور چشمم و وسیله از بین بردن غمهایم قرار دهى...».
امام در دیگر دعاهاى خود افزون بر این مسائل، اعتقادات درست اسلامى را در زمینه یگانه پرستى، خدا محورى، رسالت، بازگشت به سوى خدا، وسوسههاى شیطان و... نیز بیان مىفرمود.
8. توسعه فرهنگ انتظار